انواع روش های تحلیل قیمت: تحلیل فاندامنتال و تکنیکال
ارزهای دیجیتال یا همان رمز ارز ها، پول های مجازی که بسیاری از سرمایه های دنیا را به سمت خود جذب کرده است، موضوع جذابی برای سرمایه گذاری است، به شرط آنکه با چم و خم این مساله آشنا باشیم. ورود به سرمایه گذاری در این مقوله مساله پر ریسکی است که نیاز به مطالعه فراوان دارد. اینکه اصلا رمز ارزها چیست، بلاکچین چیست، یا هزاران سوال دیگر که در مقالات مجله ارزپایا تا اینجای کار سعی کرده ایم به آن ها پاسخ بدهیم.
در ادامه صرافی آنلاین ارزپایا قصد دارد شما را با تحلیل قیمت ارزهای دیجیتال بهتر آشنا کند لذا مقالات آموزشی در این موضوع منتشر خواهد کرد.
در این مقاله قصد داریم انواع روش های تحلیل قیمت را مطرح کنیم و در مورد آنها بحث نماییم، بنابراین تا انتهای مقاله با ما همراه باشید.
بررسی روش های تحلیل قیمت ارزهای دیجیتال
اگر می خواهیم در بازار ارز های دیجیتال سرمای گذاری کنیم باید به دو سوال مهم درباره قیمت یا ارزش یک رمز ارز پاسخ دهیم:
۱- ارزش ذاتی این رمز ارز چقدر است؟
۲- قیمت این ارز دیجیتال برای خرید مناسب است یا خیر؟
پاسخ دادن به این دو پرسش منتچ به دو مفهوم تحلیلی است. یکی تحلیل فاندامنتال یا بنیادی و دیگری تحلیل تکنیکال.
بنابراین اگر بخواهیم روش های تحلیلی ارز های دیجتال را به صورت کلی تقسیم بندی کنیم باید دونوع روش تحلیلی بالا را نام ببریم. یکی تحلیل فاندامنتال و دیگری تحلیل تکنیکال.
در ادامه به بررسی این دو مفهوم می پردازیم.
تحلیل فاندامنتال در ارزهای دیجیتال
تحلیل فاندامنتال یا بنیادی در ارزهای دیجیتال، تحلیلی است که با ارزش ذاتی یک رمز ارز سر و کار دارد. یعنی میگوید این رمز ارز می ارزد یا نه یا بهتر است بگوییم این ارز دیجیتال چقدر ارزش دارد. در واقع ما در تحلیل فاندامنتال با متغییر های مالی، اقتصادی و دارای یک رمز ارز سر کار داریم. متغیرهایی که می تواند شامل مواردی همچون، پروژه، تیم، زیر ساخت و برنامه های توسعه ای یک ارز دیجیتال باشد.
یک تحلیل فاندامنتال خوب می تواند اطلاعات بسیار مفیدی را درباره قیمت فعلی و آینده یک ارز در اختیار قرار دهد و به ما بگوید آیا سرمایه گذاری بر روی این ارز رمز کار عاقلانه ای است و اگر عاقلانه است برای چه مدت می تواند سود ساز باشد.
برای آنکه بتوانیم یک ارز دیجیتال را به صورت بنیادی تحلیل کنیم نیاز مند دانستن اطلاعات اقتصادی و طرح های توسعه آن ارز هستیم. شاید دانستن میزان طرفداران یک رمز ارز در شبکه های اجتماعی بتواند اطلاعات مفیدی باشد اما فاندامنتال محسوب نمی شود. برای داشتن یک تحلیل فاندامنتال باید اطلاعات دقیق و سود مندی از سه مقوله زیر داشته باشیم:
۱- پروژهی ارز دیجیتال و عوامل دخیل در آن
۲- توجه به معاملات ارز در بازار
۳- ساختار و فناوری ارز دیجیتال
در ادامه توضیح مختصری از هر معیار می آوریم:
بررسی پروژه ارز دیجیتال در تحلیل فاندامنتال
قبل از آنکه بخواهیم بر روی یک ارز دیجیتالی سرمایه گذاری کنیم بهتر است زیر و بم پروژه آن را استخراج کنیم تا بفهمیم اصلا این ارز ارزش خرید دارد یا نه.
معیار های پروژه برای انجام یک تحلیل فاندامنتال شامل موارد زیر است:
۱- وایت پیپر : وایت پیپر سندی است که اهداف یک ارز و شبکه را به خوبی شرح داده و اطلاعات مفیدی در خصوص فناوری، طرح توسعه و نحوه توزیع کوین یا توکن در بر دارد.
۲- تیم : سوابق اعضای تیم یک پروژه و مهارت های آن ها می تواند بر روی ارزش یک سهام تاثیر گذار باشد. سایت رسمی هر پروژه بهترین منبع برای بررسی تیم پروژه است.
۳- رقبا : رقبا بر اساس هم پوشانی نوع پروژه ها تعیین می شود. برای مثال پروژه های حوزه متاورس، اوراکل، سولانا و غیره. مثلا اتریوم و چین لینک در حوزه قرارداد های هوشمند در دسته اوراکل رقابت می کنند.
۴-اخبار : اخبار می تواند بر روی قیمت یک ارز بسیار تاثیر گذار باشد.
۵- افراد حمایت کننده و سرمایه گذار بر روی رمز ارز: برای مثال حمایت ایلان ماسک از دوج کوین توانست ارزش آن را بالا تحلیل تکنو فاندمنتال ببرد.
۶- نحوه توزیع توکن : باید بدانیم آیا رمز ارز قابل استخراج است یا خیر و نحوه توزیع آن در صرافی بوده است یا خیر و میزان توزیع بین افراد چگونه است. برای مثال اگر میزان قابل توجهی از توکن دست چند نفر باشد ریسک سرمایه گذاری بالا می رود.
معیار بازار در تحلیل فاندامنتال
توجه به بازار یک رمز ارز و پارامترهای آن می تواند عامل مهمی در میزان ارزش آن باشد. این پارامتر ها شامل موارد زیر است:
۱- ارزش کل بازار
۲- حجم معاملات و نقدینگی
۳- صرافی هایی که آن کوین در آنجا معامله می شود.
ساختار و فناوری ارز دیجیتال
این معیار فاندامنتال شامل موارد زیر است:
۱- تعداد تراکنش ها
۲- ارزش تراکنش ها
۳- آدرس های فعال
۴- نرخ هش یا استیک
تحلیل تکنیکال در ارزهای دیجیتال
برای آنکه بدانیم آیا وقت مناسبی برای خرید یک ارز دیجیتال است یا خیر باید تحلیل تکنیکال بلد باشیم. با استفاده از یک تحلیل تکنیکال مناسب می توان قیمت یک سهام را به خوبی پیش بینی کرد و نقطه ورود و خروج از یک ارز دیجیتال را شناسایی نمود. بالواقع تحلیل تکنیکال، تحلیلی است که با استفاده از تاریخچه قیمتی، حجم معاملات و رفتار معامله گران به پیش بینی قیمت یک ارز دیجیتال می پردازد. البته مفهوم تحلیل تکنیکال یک مفهوم عام است که برای تمامی بازارهی مالی از جمله، کالا، سهام، ارزدیجیتال و … مشترک است و علمی است که بر اساس رفتار مشترک معامله گران در بازارهای مالی شکل گرفته است.
در تحلیل تکنیکال دو اصطلاح بیشترین کاربرد را دارد یکی حمایت و دیگری مقاومت.
حمایت : منظور از حمایت سطحی از قیمت است که پس از نزول به آن واکنش نشان داده و صعودی می شود.
مقاومت: منظور از مقاومت سطحی از قیمت است که پس از صعود به آن واکنش نشان داده و نزولی می شود.
در ادامه سری مقالات آموزشی مجله ارزپایا قصد داریم تحلیل تکنیکال ارزهای دیجیتال را به صورت کامل آموزش دهیم. بنابراین با ما همراه باشید تا در بازار پر رسیک ارزهای دیجیتال بهتر معامله کنید.
تحلیل فاندامنتال AAVE
هفته گذشته برای هر دوی گاوهای بیت کوین و آلتکوین خیلی بد بود. بازار رمزارز به سختی شاهد هر گونه حرکت صعودی عمده بود همچنان که اکثر رمزارزها تغییری نکردند. در مورد AAVE هم چنین بود. بیست و هفتمین رمزارز بزرگ در حال بهبود از افت 16٪ هفتگی خود بود و در زمان انتشار این مطلب دقیقا در 250 دلار معامله تحلیل تکنو فاندمنتال میشد.
در این مرحله، سوالی بی پاسخ باقی می ماند – آیا مرحله نزولی AAVE به زودی به پایان می رسد؟ خب، سه تا از شاخصهای درون شبکه این توکن تصویر متفاوتی را ارائه کردند.
1.age consumed
این شاخص نشان داد که تعداد قابل توجهی از توکنهای AAVE که قبلا غیرفعال بودند از دهم جولای(19تیر) بین آدرس ها در حال حرکت بوده اند. ستونهای بلند دیده شده در نمودار اساسا نشان می دهد که سرمایه گذاران اولیه در حال فروش توکنهای های خود بوده اند و دیدیم که این موضوع به کاهش قیمت اخیر AAVE کمک کرده است. اگر همین روند طولانی شود، قیمت AAVE همچنان کاهش می یابد.
2.نسبت NVT
نسبت NVT نشان دهنده روند دیگری بود. در واقع، هر زمان که این نسبت کم باشد، دلالت بر این دارد که ارزش شبکه با افزایش استفاده از شبکه زیاد نمیشود. با این حال، چنین حرکتی معمولاً نشان دهنده یک سیگنال نزولی است. اگر چه در زمان انتشار این مطلب به نظر می رسید منحنی در حال حرکت به سمت بالا است ، تغییر در روند را به دو دلیل اصلی نمی توان تایید کرد.
یک، نسبت فعلی (33.7) به طور آشکار حتی نزدیک به اوج 6 ژوئن(16خرداد) خود (95.1) نیست. دو، با نگاهی به رفتار منحنی اخیر، منصفانه خواهد بود که فرض کنیم که حرکت در حال ظهور به سمت بالا به زودی خود را به یک حرکت رو به پایین در چند روز آینده تبدیل میکند. با این وجود، اگر جریان فعلی صعودی ادامه یابد، می توان افزایش موازی قیمت را پیش بینی کرد.
پس از اشاره به سناریوهای فوق، در حال حاضر شانس طولانی شدن فاز خرسی قابل قبول تر از تغییر در روند به نظر می رسد.
3.جریان ورودی صرافیها
علاوه بر این، حجم ورودی صرافی نیز نشان داد که افراد رویکرد متفاوتی نسبت به موجودی خود در پیش گرفتند که،نشانه خیلی خوبی برای قیمت AAVE نیست. همانطور که در نمودار Glassnode نشان داد، تعداد کل توکنهای های منتقل شده به صرافیها در طول چند روز گذشته در حال افزایش بوده است. در 10 جولای(19تیر) به عنوان مثال، تنها 15000 توکن به کیف پولهای صرافی منتقل شد، در حالی که تعداد توکنهای منتقل شده در زمان انتشار این مطلب 48600 بود.
علاوه بر این ، نمودار DeFiPulse اشاره کرد که ارزش کل قفل شده (TVL) در AAVE اساسا شتابی به دست نیاورده است.افزایشها و کاهشها بسیار ناهماهنگ شده است و احتمالا AAVE در حال از دست دادن سلطه خود از نظر ارزش بازار بوده است
با نگه داشتن این عامل و تمام سیگنال های آماری فوق در ذهن، می توان به این نتیجه رسید که AAVE به احتمال زیاد در چند روز آینده شاهد هیچ رالی قیمتی آسایش بخشی نخواهد بود.
اين مطلب صرفاً ترجمه از منبع ذکر شده بوده و مسئوليت آن با آکادمی هلاکوئی نمی باشد.
تحلیل فاندامنتال چیست؟
تحلیل فاندامنتال روشی برای تعیین ارزش واقعی یا ارزش «عادلانه بازار » است. تحلیل فاندامنتال در کنار تحلیل تکنیکال، میتواند به تریدرها و سرمایهگذاران در مورد اینکه کدام داراییها و شرکتها سودآور هستند، درک خوبی را ارائه دهد.
مقدمه
وقتی صحبت از تریدینگ میشود -خواه در بازار سهام یا بازارهای نوظهور رمزارزی- هیچ علم دقیقی در این زمینه وجود ندارد، یا اگر هم وجود داشته باشد، بازیگران برتر وال استریت فرمول آن را بهعنوان یک راز بین خودشان نگه میدارند.
در عوض آنچه ما در اختیار داریم، طیف وسیعی از ابزارها و روشهای مورد استفاده تریدرها و سرمایهگذاران است. شما میتوانید این تکنیکها را به دو دسته طبقهبندی کنید: تحلیل فاندامنتال (FA) و تحلیل تکنیکال (TA).
در این مقاله، ما به اصول اولیه تحلیل فاندامنتال خواهیم پرداخت.
تحلیل فاندامنتال چیست؟
تحلیل فاندامنتال روشی است که توسط سرمایهگذاران و تریدرها در راستای تعیین ارزش ذاتی داراییها یا شرکتها استفاده میشود. آنها برای تعیین اینکه ارزش دارایی یا شرکت موردنظرشان بالاتر از ارزش واقعی یا پایینتر از آن قرار دارد، عوامل داخلی و خارجی را بهدقت مطالعه میکنند. نتیجهگیری آنها میتواند به اتخاذ یک استراتژی بهتر کمک کند و در نتیجه سود خوبی به دست آورند.
بهعنوانمثال، اگر به یک شرکت علاقهمند شدید، ابتدا میتوانید مواردی مانند درآمد، ترازنامه، صورتهای مالی و گردش پول آن شرکت را بررسی کنید تا از سلامتی مالی آن اطلاعات کافی به دست آورید. سپس لازم است که با نگاهی کلیتر، به بازار یا صنعتی که شرکت مورد نظر در آن فعالیت دارد نگاه کنید و ببینید که رقبایش چه کسانی هستند؟ تحلیل تکنو فاندمنتال شرکت چه افرادی را هدف قرار داده است؟ آیا درحال گسترش است؟ حتی میتوانید از زاویه کلیتر نگاه کنید تا عوامل اقتصادی مانند نرخ بهره و تورم را نیز در نظر بگیرید.
موارد بالا همان چیزی است که بهعنوان یک رویکرد «پایین به بالا» شناخته میشود. شما می توانید با شرکتی که به آن علاقهمند هستید شروع کنید و تلاش کنید تا جایگاه آن را در یک اقتصاد کلیتر دریابید. همچنین میتوانید به همان اندازه، یک رویکرد بالا به پایین اتخاذ کنید، که طبق آن ابتدا با بررسی تصویری بزرگتر، گزینههای خود را محدود میکنید.
هدف نهایی این نوع تحلیل، دست یافتن به توانایی پیشبینی قیمت یک سهام و مقایسه آن با قیمت فعلی همان سهام است. اگر عدد بهدستآمده بالاتر از قیمت فعلی باشد، میتوان نتیجه گرفت که ارزش آن پایینتر از ارزش واقعی است. اگر پایینتر از قیمت بازار باشد، میتوان فرض کرد که در حال حاضر بیشتر از مقدار واقعی، ارزشگذاری شده است. با داشتن اطلاعات حاصل از چنین تحلیلی، میتوانید درباره خرید یا فروش سهام شرکت موردنظر، تصمیماتی آگاهانه بگیرید.
تحلیل فاندامنتال (FA) در برابر تحلیل تکنیکال (TA)
غالباً تریدرها و سرمایهگذاران تازهوارد به بازار رمزارزها، فارکس و یا بازار بورس، هنگام انتخاب رویکرد خود گیج میشوند. تحلیل فاندامنتال و تحلیل تکنیکال کاملاً متضاد هم هستند و به روشهای متفاوتی متکی هستند. بااینحال، هر دو دادههایی مرتبط با معاملهگری ارائه میدهند. پس کدامیک بهتر است؟
درواقع شاید بهتر باشد که بپرسیم هرکدام از آنها چه اطلاعاتی ارائه میکنند. تحلیلگران فاندامنتال بر این باورند که قیمت سهام لزوماً نشانگر ارزش واقعی سهام نیست -ایدئولوژیای که اساس تصمیمات سرمایهگذاری آنها است.
در مقابل، تحلیلگران تکنیکال بر این باورند که تغییرات آیندهی قیمت را میتوان تا حدودی از پرایساکشن گذشته و دادههای حجم (volume) پیشبینی کرد. آنها خود را درگیر مطالعه عوامل بیرونی نمیکنند و ترجیح میدهند بر نمودارهای قیمت، الگوها و روند بازارها تمرکز کنند. هدف آنها شناسایی نقاط ایدئال برای ورود و خروج از معاملات است.
طرفداران فرضیه بازار کارآمد (EMH) بر این باورند که پیگیری مداوم بازار با تحلیل تکنیکال غیرممکن است. این نظریه بیان میکند كه بازارهای مالی تمام اطلاعات شناختهشده (اطلاعات معقول) در مورد داراییها را نشان میدهند و دادههای تاریخی را از قبل در نظر گرفتهاند. نسخههای «ضعیفتر» EMH تحلیل فاندامنتال را بیاعتبار نمیدانند، اما اشکال «قویتر» آن، استدلال میکنند که حتی با تحقیقات بسیار دقیق، دستیابی به یک مزیت رقابتی غیرممکن است.
قابلدرک است که هیچ استراتژی عینی بهتر از این دو وجود ندارد، زیرا هر دو میتوانند اطلاعات ارزشمندی را درزمینهٔهای مختلف ارائه دهند. برخی ممکن است سبکهای معاملاتی خاصی داشته باشند، اما در عمل، بسیاری از تریدرها از ترکیبی از هردوی آنها استفاده میکنند.
شاخصهای محبوب در تحلیل فاندامنتال
ما در تحلیل فاندامنتال به دنبال نمودارهای شمعی، MACD یا RSI نیستیم – در عوض تعداد محدودی از شاخصهای مخصوص تحلیل فاندامنتال وجود دارد که از آنها استفاده میشود. در این بخش ، ما در مورد برخی از محبوبترین آنها بحث خواهیم کرد.
درآمد هر سهم (EPS)
درآمد هر سهم، معیار مشخصی از سودآوری یک شرکت است و به ما میگوید سود هر سهم چقدر است. EPS با استفاده از فرمول زیر محاسبه میشود:
تعداد سهام عرضه شده/(درآمد خالص – سود سهام ممتاز)
فرض کنید یک شرکت سود سهام پرداخت نمیکند و سود کلی آن ۱ میلیون دلار است. با انتشار ۲۰۰۰۰۰ سهم، این فرمول EPS میزان ۵ دلار را به ما نتیجه میدهد. محاسبه آن پیچیده نیست، اما میتواند تحلیل تکنو فاندمنتال تحلیل تکنو فاندمنتال اطلاعات ارزشمندی در مورد سرمایهگذاریهای بالقوه به ما ارائه دهد. شرکتهای دارای EPS بالاتر (یا در حال رشد) معمولاً برای سرمایهگذاران جذابتر هستند.
برخی افراد نیز به سود رقیق در هر سهم علاقه دارند، زیرا فاکتورهایی را در نظر میگیرد که میتوانند تعداد کل سهام را افزایش دهند. به عنوان مثال در گزینههای سهام، به کارمندان امکان خرید سهام شرکت داده میشود. ازآنجاکه این بهطورکلی تعداد بیشتری از سهام را برای تقسیم درآمد خالص به وجود میآورد، انتظار داریم که برای EPS رقیقشده در مقابل EPS ساده ارزش کمتری را مشاهده کنیم.
بر اساس تمام شاخصها، EPS نباید تنها معیاری باشد که برای ارزشگذاری یک سرمایهگذاری مورداستفاده قرار میگیرد. این ابزار، زمانی مفید است که در کنار بقیه فاکتورها استفاده شود.
نسبت قیمت به درآمد (P/E)
نسبت قیمت به درآمد یا بهطور ساده، نسبت P/E یک شرکت را با مقایسه قیمت سهام با EPS آن، ارزشیابی میکند. P/E با فرمول زیر محاسبه میشود:
درآمد هر سهم (EPS)/قیمت سهام
بیایید از همان شرکت قبلی که دارای EPS معادل با ۵ دلار بود، استفاده کنیم. فرض کنید که هر سهم در قیمت ۱۰ دلار معامله میشود؛ در نتیجه نسبتP/E آن برابر با ۲ میباشد. این به چه معناست؟ خب، این تا حد زیادی به آنچه بقیه تحقیقات ما نشان میدهد بستگی دارد.
بسیاری افراد، از نسبت سود به درآمد (profit-to-earnings) برای تعیین اینکه سهام overvalued (اگر این نسبت بالاتر باشد) یا undervalued (اگر این نسبت پایینتر باشد) است یا خیر، استفاده میکنند. باز هم، این قانون همیشه به تنهایی صادق نیست؛ بنابراین بهتر است در کنار سایر تکنیکهای تحلیل کمی و کیفی استفاده شود.
نسبت قیمت به ارزش دفتری (P/B)
نسبت قیمت به ارزش دفتری (یا نسبت قیمت به سهام) میتواند در مورد چگونگی ارزشگذاری شرکت نسبت به ارزش دفتری آن توسط سرمایهگذاران به ما اطلاعات ارائه دهد. ارزش دفتری، ارزشی تجاری است که در گزارش های مالی شرکت تعریف شده (بهطور معمول داراییها منهای بدهی ها). محاسبه آن به شرح زیر است:
ارزش دفتری هر سهم/قیمت هر سهم
بیایید بار دیگر شرکت قبلی را در نظر بگیریم. فرض کنیم که ارزش دفتری این شرکت ۵۰۰،۰۰۰ دلار است. هر سهم روی ۱۰ دلار معامله میشود و ۲۰۰۰۰۰ دلار از آنها وجود دارد. بنابراین، ارزش دفتری ما به ازای هر سهم ۲٫۵ دلار خواهد بود. پس با اعمال اعداد در این فرمول، ۱۰ دلار تقسیم بر ۲٫۵ دلار نسبت قیمت به ارزش دفتریِ ۴ دلار به ما میدهد. در ظاهر، این خوب به نظر نمیرسد. این به ما میگوید که سهام در حال حاضر چهار برابر آنچه شرکت درواقع روی کاغذ ارزش دارد، معامله میشود. این ممکن است نشان دهد که بازار این شرکت را بیشازحد ارزشگذاری کرده و شاید انتظار رشد عظیم آن را دارد. اما اگر نسبت کمتر از ۱ داشته باشیم، این نشان میدهد که شرکت دارای ارزش بیشتری نسبت به آنچه بازار تشخیص میدهد است.
محدودیت نسبت قیمت به ارزش دفتری این است که معمولاً برای ارزیابی شرکتهای «با دارایی سنگین» مناسب است و برای شرکتهایی که داراییهای فیزیکی کمی دارند خیلی مناسب نیست.
نسبت قیمت به درآمد به نرخ رشد سود (تحلیل تکنو فاندمنتال PEG)
نسبت قیمت/درآمد به نرخ رشد (PEG) یک فرمول اضافه برای نسبت سود به درآمد است و دامنه آن را برای در نظر گرفتن نرخ رشد در نظر میگیرد. PEG از فرمول زیر به دست می آید:
نرخ رشد سود/نسبت قیمت به درآمد
نرخ رشد درآمد، تخمینی از رشد سود پیشبینی شده در یک بازه زمانی مشخص است. ما آن را بهصورت درصد بیان میکنیم. فرض کنید برای شرکت فوقالذکر ما رشد متوسط ۱۰٪ را طی ۵ سال در آینده تخمین زدهایم. حال نسبت قیمت به درآمد (۲) را به ۱۰ تقسیم میکنیم تا به نسبت ۰٫۲ برسیم.
این نسبت نشان میدهد که این شرکت برای سرمایهگذاری خوب است زیرا وقتی رشد آینده تحلیل تکنو فاندمنتال آن را در نظر میگیرم، ارزش آن بسیار پایینتر از ارزش واقعی آن است. بهطورکلی، هر شرکتی، با نسبت کمتر از ۱، کمتر از حد واقعی ارزشگذری شده است.
بسیاری نسبت PEG را به P/E ترجیح میدهند، زیرا این نسبت متغیر نسبتاً مهمی را در نظر میگیرد که P/E آن را در نظر نمیگیرد.
تحلیل فاندامنتال و رمزارزها
معیارهای بالا برای رمزارزها قابلاستفاده نیستند. در عوض، شما میتوانید به ارزیابی عوامل دیگر برای ارزیابی پروژه بپردازید. در بخش زیر تعدادی از شاخصهای مورداستفاده تریدرهای رمزارزی آورده شده است.
نسبت ارزش شبکه به تراکنشها (NVT)
این نسبت معمولاً بهعنوان معادل نسبت P/E در بازارهای رمزارزی در نظر گرفته میشود. نسبت NVT به سرعت در حال تبدیلشدن به یک اصل در تحلیل فاندامنتال است. این نسبت به شرح زیر محاسبه شود:
حجم معاملات روزانه/ارزش شبکه
NVT ارزش یک شبکه را بر اساس ارزش معاملات انجامشده آن تفسیر میکند. فرض کنید که شما دو پروژه دارید؛ Coin A و Coin B. هر دو دارای ارزش بازار ۱،۰۰۰،۰۰۰ دلار هستند. بااینحال، کوین A حجم معاملات روزانه به ارزش ۵۰۰۰۰ دلار دارد، در حالی که این عدد برای کوین B برابر با ۱۰۰۰ دلار است.
نسبت NVT برای کوین A، ۲۰ وبرای کوین B، ۱۰۰ است. بهطورکلی، داراییهایی با نسبت NVT پایینتر، پایینتر از حد واقعی ارزشگذاری میشوند، درحالیکه ممکن است آنهایی که نسبتهای بالاتری دارند بیشتر از حد ارزشیابی شوند. این معیار بهتنهایی نشان میدهد که کوین A در مقایسه با کوین B کمتر از ارزش واقعی خود ارزشیابی شده است.
آدرسهای فعال
برخی به تعداد آدرسهای فعال در یک شبکه نگاه میکنند تا میزان استفاده از آن را مشخص کنند. اگرچه بهعنوان یک شاخص مستقل قابلاعتماد نیست اما با اینوجود میتواند اطلاعات مربوط به فعالیت شبکه را نشان دهد.
نسبت سربهسر قیمت به ماینینگ
نسبت سربهسر قیمت به ماینینگ، معیاری برای ارزیابی کوینهای اثبات کار است که توسط مشارکتکنندگان در شبکه استخراج میشوند. این نسبت هزینههای مرتبط با این فرآیند را در نظر میگیرد: یعنی هزینه برق و سختافزار.
هزینه استخراج کوین/قیمت کوین
نسبت سربهسر قیمت به ماینینگ میتواند در مورد وضعیت فعلی شبکه بلاکچین چیزهای زیادی را نشان دهد. قیمت سربهسر به هزینه استخراج کوین اشاره دارد؛ برای مثال، اگر ۱۰،۰۰۰ دلار باشد، آنوقت ماینرها معمولاً ۱۰۰۰۰ دلار برای تولید یک واحد جدید هزینه میکنند.
فرض کنید کوین A در ۵۰۰۰ دلار و کوین B در ۲۰۰۰۰ دلار معامله میشود، و هر دو دارای یک نقطه سربهسر ۱۰۰۰۰ دلار هستند. نسبت کوین A 0.5 و نسبت کوین B 2 خواهد بود. ازآنجاکه نسبت کوین A زیر ۱ است ، به ما میگوید که ماینرهای آن ضرر ده هستند. اما استخراج کوین B سودآور است، زیرا درازای هر ۱۰،۰۰۰ دلار صرف شده برای ماینینگ، ۲۰،۰۰۰ دلار درآمد کسب میکنند.
برای کوین A، ماینرهای ضرر ده احتمالاً شبکه را ترک میکنند مگر اینکه قیمت آن افزایش یابد. کوین B پاداش خوبی دارد، بنابراین انتظار میرود که ماینرهای بیشتری به آن بپیوندند مگر اینکه دیگر سود ده نباشد.
اثربخشی این شاخص مورد اختلاف است. بااینوجود، این به شما در مورد اقتصاد ماینینگ ایده میدهد، که میتوانید در ارزیابی کلی خود از یک دارایی دیجیتال آن را اعمال کنید.
شفافنامه، تیم و نقشه راه
معروفترین روش برای تعیین ارزش رمزارزها و توکنها تحقیقات متداول در مورد پروژه است. با خواندن یک شفافنامه میتوانید اهداف پروژه، موارد استفاده و فناوری آن را بفهمید. خواندن سوابق اعضای تیم به شما در مورد توانایی آنها در ساخت محصول و رشد آن ایده میدهد. سرانجام، نقشه راه به شما میگوید که آیا این پروژه در جریان است یا خیر. میتوان این را با تحقیقاتی دیگر تکمیل کرد تا احتمال اینکه پروژه به نقاط عطف برسد یا خیر، مشخص شود.
نکات مثبت و منفی تحلیل فاندامنتال
نکات مثبت تحلیل فاندامنتال
تحلیل فاندامنتال یک روش قدرتمند برای ارزیابی کسب و کارها به روشی است که از عهده تحلیلگران تکنیکال خارج میباشد. برای سرمایهگذاران در سراسر جهان، مطالعه طیف وسیعی از عوامل کمی و کیفی، یک نقطه شروع مهم برای هر کسب و کار است.
هرکسی میتواند تحلیل فاندامنتال انجام دهد، زیرا این تحلیل به تکنیکهای امتحان شده و تستشده و دادههای در دسترس تجاری متکی است؛ یا حداقل، در بازارهای سنتی اینگونه است. درواقع، اگر بخواهیم به رمزارزها (یک صنعت کماکان کوچک) بپردازیم، دادهها همیشه در دسترس نیستند و همبستگی سنگین بین داراییها بدین معنی است که ممکن است تحلیل فاندامنتال چندان مؤثر نباشد.
اگر تحلیل فاندامنتال بهدرستی انجام شود، مبنایی برای شناسایی سهامهایی که کمتر از ارزش واقعی ارزشگذاری شدهاند و آماده رشد هستند را فراهم میکند. سرمایهگذاران برتر مانند وارن بافت و بنیامین گراهام، بهطور مداوم نشان دادهاند که تحقیقات دقیق روی شرکتها از طریق این روش میتواند نتایج شگرفی به بار آورد.
نکات منفی تحلیل فاندامنتال
تحلیل کردن به روش فاندامنتال بسیار ساده است، اما ارائه یک تحلیل فاندامنتال خوب آنقدرها هم ساده نیست. تعیین «ارزش ذاتی» سهام، یک فرایند وقتگیر است که نیاز به کار بسیار بیشتری نسبت به قرار دادن اعداد در یک فرمول دارد. فاکتورهای زیادی باید ارزیابی شوند و منحنی یادگیری برای انجام این کار میتواند بهطور مؤثری شیبدار باشد. علاوه بر این، تحلیل فاندامنتال بیشتر مناسب معاملات بلندمدت است تا کوتاهمدت.
این نوع تحلیل همچنین نیروهای قوی بازار و روندهایی که تحلیل تکنیکال قادر به شناسایی آنها هست را نادیده میگیرد.
تضمینی وجود ندارد که سهامهایی که کمتر از ارزش واقعی خود ارزشیابی شدهاند، در آینده رشد کنند.
جمعبندی
تحلیل فاندامنتال یک رویه اثباتشده است که برخی از موفقترین تریدرها به آن قسم میخورند. با اصلاح یک استراتژی، سرمایهگذاران نهتنها میتوانند ارزش واقعی سهام، رمزارزها و سایر داراییها را بهتر تخمین بزنند، بلکه بهطورکلی میتوانند شرکتها و صنایع را بهتر درک میکنند.
تحلیل فاندامنتال در کنار تحلیل تکنیکال، میتواند به تریدرها و سرمایهگذاران در مورد اینکه کدام داراییها و شرکتها سودآور هستند، درک خوبی بدهد. در هر دو بازار سهام و رمزارزها، ترکیب تحلیل فاندامنتال و تکنیکال موردعلاقه افراد بسیاری است.
با تحلیل تکنو فاندمنتال این حال، با توجه به نوظهور بودن بازارهای رمزارزی، باید درک کنید که ممکن است تحلیل فاندامنتال چندان مؤثر نباشد. همیشه تحقیقات خود را انجام دهید و از داشتن یک استراتژی مدیریت ریسک اطمینان حاصل کنید.
تحلیل بنیادی و تاریخچه تحلیل فاندامنتال
تحلیل بنیادی یکی از روشهای ارزیابی اوراق بهادار است. در این روش با در نظر داشتن تمامی عوامل موثر در اقتصاد و عوامل کمی و کیفی، ارزش ذاتی محاسبه و اندازهگیری میشود. یک تحلیلگر بنیادی حرفهای تمام عوامل موثر بر ارزش اوراق بهادار نظیر نیروهای اقتصاد کلان و موارد خاصی همچون مدیریت و شرایط مالی شرکت را شناسایی و مطالعه میکند.
هدف از انجام این نوع تحلیل، رسیدن به ارزشی است که سرمایهگذار آن را با قیمت کنونی مقایسه و در نهایت با توجه به نتیجهی مقایسهی صورتگرفته، در شرایط مختلف برای سرمایهی خود تصمیمگیری کند.
تاریخچه تحلیل بنیادی
نام دیگر این تحلیل، تحلیل فاندامنتال است. بهتر است قبل از ورود به بحثهای جدی در مورد تحلیل فاندامنتال، ابتدا مروری بر تاریخچهی آن داشته باشیم.
بنجامین گراهام اقتصاددانی آمریکایی است که با لقب «پدر علم تحلیل بنیادین» در سطح جهان شهرت یافته است. وی متولد سال 1894 در کشور انگلستان است. در دوران کودکی گراهام، خانوادهاش در آمریکا ساکن شدند. او موفق به اخذ بورس تحصیلی از دانشگاه کلمبیا شد و با پایانیافتن دوران تحصیل در وال استریت شروع به کار کرد. او در 25 سالگی، هر سال بهطور تقریبی 500,000 دلار درآمد داشت. در سال 1929 بازار سهام با سقوطی ناگهانی روبهرو شد که در نتیجهی آن گراهام تقریبا تمام سرمایهی خود را از دست داد. اما در ازای آن تجربههای ارزشمندی به دست آورد. او این تجربیات را به همراه دیوید داد در کتابی تحت عنوان «تحلیل اوراق بهادار» (Security Analysis) در اختیار همگان قرار داد.
تحقیقات بنجامین گراهام پایههای ایجاد تحلیل بنیادی فاندامنتال بود. همچنین روش سرمایهگذاری ارزشی توسط او ایجاد شد. بر اساس این روش عوامل یک شرکت همچون دارایی، درآمد و پرداختهای سود سهام میتوانند فرد را به سمت ارزش ذاتی سهام هدایت کنند که آن را با ارزش بازار مقایسه کند. کتاب دیگر او با عنوان سرمایهگذار هوشمند (Intelligent Investor) راهنمایی ارزشمند برای تحلیلگران بنیادی است.
چرا تحلیل بنیادی؟
عمده دلایلی که افراد به خاطر آن از این تحلیل حمایت میکنند:
- از آنجایی که روشها و راهکارهای اجرایی در تحلیل فاندامنتال بر اساس اطلاعات مالی است، کسی نمیتواند تعصب و ادعای شخصی خود را تحمیل کند.
- این روش تحلیلی، شرایط اقتصاد در بلندمدت، آمارهایی از جمله مصرفکنندگان و تمایلات آنها و تکنولوژی را نیز مدنظر دارد. گسترهی بسیار وسیعی از دادهها در تحلیل بنیادی قابل تحلیل است.
- با محاسبهی درست سیستماتیک ارزش دارایی، ارزش بهطور دقیق مشخص میشود. در نتیجه آن سرمایهگذاران میتوانند تصمیمات دقیقتری برای معاملات خود بگیرند.
- درک بهتر، حسابداری دقیق و تحلیل صورتهای مالی در این تحلیل موجب اندازهگیری بهتر همهچیز میشود.
تحلیل بنیادی بورس شامل چند بخش است؟
تحلیل فاندامنتال یا بنیادی از سه بخش اصلی تشکیل شده است که عبارتاند از تحلیل اقتصادی یا Economic Analysis، تحلیل صنعت یا Industry Analysis و تحلیل شرکت یا Company Analysis.
تحلیل فاندامنتال با چه روشهایی صورت میگیرد؟
بهطور کلی، این تحلیل به دو طریق قابل انجام است:
1. مدل اول: روش بالا به پایین در تحلیل بنیادی
در روش بالا به پایین یا Top-Down تمرکز اصلی بر چگونگی تاثیرگذاری اقتصاد کلان بر بازار و در پی آن ارزش سهام است. باید دانست که در روش بالا به پایین، صنایع نیز از چشم سرمایهگذاران دور نمیماند. زیرا به باور آنان اگر صنعت یک کمپانی رو به پیشرفت باشد ارزش سهام آن نیز در آیندهای نزدیک رشد خواهد کرد. در حقیقت افرادی که از این روش استفاده میکنند عملکرد وسیع اقتصاد را مدنظر قرار داده و سپس صنایعی که فرایند خوبی را طی میکنند انتخاب و در مناسبترین فرصت در آنها سرمایهگذاری میکنند.
بهطور معمول در تحلیل سرمایهگذاری به روش بالا به پایین، مواردی همچون پیشرفت اقتصادی، سیاستهای پولی بانکها نظیر کاهش یا افزایش نرخ بهره، تورم و ارزش کالاها، قیمت ارز و بیکاری شناسایی و بررسی میشوند.
در نتیجهی این روش، سرمایهگذاران پیش از آنکه ویژگیهای یک کمپانی را بررسی کنند به بررسی عوامل اقتصاد کلان میپردازند. آنها موقع انتخاب سهام به شرایط بازار و شرایط اقتصادی برای پورتفولیوی خود توجه میکنند.
2. مدل دوم: روش پایین به بالا در تحلیل بنیادی
در روش پایین به بالا یا Bottom-Up، تحلیلگران فاندامنتال بدون توجه به موجهای بازار، بنیاد یک سهام را مطالعه و بررسی میکنند. به بیان دیگر آنها تمرکز کمی روی شرایط بازار، شاخصهای اقتصاد کلان و اصول صنعت خواهند داشت. اما بهجای آن با تمرکز بسیار زیادی یک شرکت در یک صنعت را انتخاب و آن را با سایر شرکتها در همان صنعت مقایسه میکنند.
در واقع در تحلیل پایین به بالا روی موارد زیر تمرکز میشود:
- نسبتهای مالی (قیمت هر سهم نسبت به سود هر سهم و نسبت جاری)، بازده سهام و حاشیه سود خالص
- افزایش درآمدها مانند درآمد پیشبینیشده آینده
- افزایش درآمد و میزان فروش
- تحلیل مالی اظهارنامههای مالی یک شرکت مانند ترازنامه، صورت سود و زیان و صورت جریان وجوه نقد
- تولیدات شرکت، تسلط و سهم آن در بازار
- توانایی و سابقهی اعضای هیئت مدیره شرکت
برای تصمیمگیری منطقی طبق اصل سرمایهگذاری پایین به بالا در تحلیل بنیادی، ابتدا باید شرکتی را انتخاب و سپس قبل از سرمایهگذاری بررسیهای کاملی روی آن انجام شود. برای نمونه، سرمایهگذاری که قصد دارد از روش پایین به بالا استفاده کند ابتدا شرکتی را انتخاب میکند و بعد به بررسی سلامت مالی، میزان عرضه و تقاضا و سایر آیتمها آن، در طول یک بازهی زمانی معین میپردازد.
در نتیجه سرمایهگذاران در این روش، موقع تصمیمگیری بیشتر از عوامل اقتصاد خرد بهره میبرند. این نوع سرمایهگذاران ساختار اساسی یک شرکت را برای تصمیم درمورد سرمایهگذاری یا عدمسرمایهگذاری بررسی میکنند.
جمعبندی
در بازار سرمایه دو نوع تحلیل برای ارزیابی اوراق بهادار وجود دارد که تحلیل تکنو فاندمنتال عبارتاند از تحلیل بنیادی و تحلیل تکنیکال. این دو از جهات مختلفی با هم متفاوتاند. ما در این مقاله ضمن بیان تاریخچه تحلیل فاندامنتال یا بنیادی، در مورد روشهای انجام آن نیز توضیحاتی دادیم.
تحلیل فاندامنتال در فارکس چیست؟
برای آشنایی با تحلیل فاندامنتال مقاله حاضر از مقالات آموزش فارکس را مطالعه فرمایید. در درس گذشته دانستیم که تحلیل تکنیکال چیست؟ تحلیل تکنیکال شامل مطالعه دقیق نمودارها برای تشخیص الگوها یا روندها است. برخلاف آن تحلیل فاندامنتال یا تحلیل بنیادی به نمودار کار ندارد. تحلیل بنیادی شامل مطالعه بر روی گزارشهای دادههای اقتصادی و عناوین خبری است (و در حال حاضر توئیتهای تصادفی ترامپ 😉 ).
تحلیل بنیادی راهی برای سیر در بازار فارکس از طریق تجزیه و تحلیل نیروهای اقتصادی، اجتماعی و سیاسی است که ممکن است بر قیمتهای ارز اثر بگذارند.
این عرضه و تقاضا است که قیمت را تعیین میکند یا در مورد مبحث ما، نرخ ارز را تعیین میکند. در تحلیل بنیادی همانطور که اسمش نشان می دهد، عوامل ریشه ای و اساسی تاثیرگذار بر عرضه و تقاضا را بررسی می کنیم.
استفاده از عرضه و تقاضا به عنوان شاخصی جهت تعیین قیمت آسان است. بخش سخت آن، تجزیه و تحلیل تمامی عوامل موثر بر عرضه و تقاضا است. به عبارت دیگر, شما باید عوامل مختلفی را مورد بررسی قرار دهید تا مشخص شود کدام اقتصاد شبیه یک ساعت سوئیسی، عالی و کدام اقتصاد وضعیت خرابی دارد..
شما باید پی ببرید که چرا و چگونه حوادث و عوامل خاصی نظیر افزایش نرخ بیکاری بر اقتصاد و سیاست پولی کشور تاثیر میگذارد و در نهایت میزان تقاضای ارز در آن کشور را تحت تاثیر قرار میدهد.
ایده پشت این نوع تحلیل این است که اگر چشمانداز اقتصادی فعلی یا آینده کشور خوب باشد، باید واحد پول آن افزایش یابد.
هرچه وضعیت اقتصادی کشور بهتر باشد، کسب و کارها و سرمایهگذاران خارجی بیشتری در آن کشور سرمایهگذاری خواهند کرد. این امر مستلزم خرید واحد پول آن کشور جهت سرمایه گذاری در آن کشور و در نتیجه تقاضای بیشتر برای پول آن کشور خواهد شد.
تحلیل بنیادی به طور خلاصه:
اقتصاد بد یعنی ارزش پول کمتر و اقتصاد خوب یعنی ارزش پول بیشتر.
برای مثال، اجازه دهید بگوییم که ارزش دلار آمریکا در حال افزایش است؛ چرا که اقتصادش در حال پیشرفت است.
با بهتر شدن اقتصاد، ممکن است جهت کنترل رشد و تورم نیاز باشد که نرخ بهره افزایش یابد. نرخهای بهره بالاتر، داراییهای مالی بر حسب دلار را جذابتر میسازد.
برای رسیدن به این داراییهای دوستداشتنی، تجار و سرمایهگذاران باید ابتدا دلار خریداری کنند. این امر، تقاضا برای واحد پول آن کشور را افزایش میدهد. در نتیجه، ارزش دلار آمریکا احتمالاً در مقایسه با سایر ارزها با تقاضای کمتر، افزایش خواهد یافت.
در درسهای آینده یاد میگیرید که کدام نقاط داده اقتصادی باعث افزایش قیمت ارز میشود و دلیل آن چیست؟
شما خواهید فهمید که رئیس فدرال رزرو آمریکا کیست و چگونه دادههای خردهفروشی، وضعیت اقتصاد را منعکس میکند. شما باید نرخهای بهره جهانی را مانند متن ترانه مورد علاقه تان زمزمه کنید.
برای استفاده و بهره بردن از تحلیل بنیادی در فارکس، درک چگونگی تاثیر اخبار اقتصادی، مالی و سیاسی بر نرخ ارز نیاز است. این امر نیازمند درک خوبی از اقتصاد کلان و ژئوپلیتیک است.
لزومی ندارد که از چنین کلماتی وحشت کنید. در حال حاضر، فقط کافی است بدانید که تحلیل بنیادی راهی برای تجزیه و تحلیل حرکتهای بالقوه یک واحد پول (تحلیل تکنو فاندمنتال منظور افزایش یا کاهش ارزش واحد پول) بواسطه چشمانداز اقتصادی قوی یا ضعیف یک کشور است. قول میدهیم که بسیار جذاب خواهد بود.
تحلیل بنیادی در بورس
گفتیم که عرضه و تقاضا است که قیمت را تعیین می کند. تحلیل بنیادی نیز راهی است برای تجزیه و تحلیل عوامل تاثیرگذار بر عرضه و تقاضا.
این نوع تحلیل در بازار بورس ایران نیز بسیار کاربردی است. شما باید سهمی که مایلید آن را بخرید از دید فاندامنتالی نیز بررسی کنید تا دریابید آیا این سهم مناسب خرید هست یا خیر.
عوامل بنیادی می تواند شامل مسائل درونی شرکت، مسایل مرتبط با صنعت آن شرکت و یا حتی شایعات اطراف شرکت نیز باشد.
فرض کنید در گزارش یک شرکت افزایش پیش بینی نشده فروش محصولات را می بینید. طبق تحلیل شما این یعنی افزایش سود آوری شرکت و در نتیجه تقاضای بیشتر برای این سهم. تقاضای بیشتر نیز لاجرم منجر به رشد قیمت سهم خواهد شد.
همانطور که می بینید دانستن تحلیل بنیادی حتی برای معامله بورس ایران نیست ضرروی است.
دیدگاه شما